معنی نویسنده انگلیسی
حل جدول
کنراد
جورج الیوت، آگاتاکریستی، آلفرد تنیسون، امیلی برونته، شارلوت برونته، آن برونته، چارلز دیکنز، بن جانسون، جی بی پریستلی، جان گالزورثی، جان میلتون، جفری چاسر، جورج الیوت، دافنه دوموریه، دانیل دوفو، دیزرائیلی، فرانسیس بیکن
آدامز
خواهران نویسنده انگلیسی
برونته
نویسنده انگلیسی سده نوزدهم
جورج الیوت
نویسنده انگلیسی رمان زندگی
ماری کرلی
نویسنده انگلیسی روز شغال
فردریک فورسایت
لغت نامه دهخدا
انگلیسی. [اِ گ ِ] (ص نسبی) منسوب به انگلیس. || اهل انگلستان. || هر چیز ساخته شده در انگلستان. || زبان مردم انگلستان و ایالات متحده ٔ آمریکا و آن زبانی است هندواروپایی از شعب زبانهای انگلوساکسن و امروزه مهمترین زبان بین المللی است.
نویسنده
نویسنده. [ن ِ س َ دَ / دِ] (نف) آنکه نوشتن تواند. (یادداشت مؤلف). که سواد نوشتن دارد:
سدیگر هر آن کس که داننده بود
نویسنده و چیزخواننده بود.
فردوسی.
نویسنده را دست گویا بود
گل دانش از دلش بویا بود.
اسدی.
|| منشی. مترسل. دبیر. (یادداشت مؤلف). که پیشه ٔ او ترسل و انشاء مکاتیب است:
نویسنده ای خواست از بارگاه
به قیصر یکی نامه فرمود شاه.
فردوسی.
سوم روز بزم روان ساختند
نویسنده را پیش بنشاختند.
فردوسی.
نویسنده را پیش بنشاندند
ز هر در فراوان سخن راندند.
فردوسی.
احتیاط باید کرد نویسندگان را در هر چه نویسند که از گفتار باز توان ایستاد و... (تاریخ بیهقی ص 686). || نگارنده. که نوشته و کتابت کرده است. که چیزی را نوشته است. مؤلف. کاتب. راقم: مبارک باد بر نویسنده و خواننده. (نوروزنامه).
چه دانند مردم که در جامه کیست
نویسنده داند که در نامه چیست.
سعدی.
|| روزنامه نگار. جریده نگار. که به شغل نویسندگی پردازد. که کارش نگارش مقاله و داستان در جراید و مجلات است. || محاسب. (ناظم الاطباء).
واژه پیشنهادی
اطلاعات عمومی
ویلیام شکسپیر
فرهنگ فارسی هوشیار
(صفت) منسوب به انگلیس. از مردم انگلیس اهل انگلستان. جمع: انگلیسیان، هر چیز ساخته و پرداخته انگلستان، زبان مردم انگلستان.
فارسی به آلمانی
Britisch, Englisch, Englisch, Englische
فارسی به عربی
انجلیزی، بریطانی، رجل انجلیزی
معادل ابجد
366